آدم وقتی یه مشکلی داره اول قشنگ خودشو با اون مشکلات با خاک یکسان می کنه... بعد یه مدت میگه اوکی من این مشکلو دارم ولی باز هم آدم باارزشی هستم، سعی می کنم خودمو دوست داشته باشم واسه حل کردن مشکل تلاش می کنم... بعد یهو یکی میاد از راه نرسیده با لبه های این زخم بازی می کنه، با این مشکل ور میره، هی به روت میاره و تحقیرت می کنه... بقیه هم فقط بهت می خندن و تو ذهنشون میگن فقط لازم بود این مشکلو پنهون کنی...
سعی کردم خودم رو بپذیرم و دوست داشته باشم ولی نمی تونم از خودم متنفرم... البته این دلیل نمی شه ناامید بشم، من به تلاشم ادامه میدم ولی هیچی بدتر از این نیست که اعتماد بنفسی که نداری رو له کنن تا یه وقت سروکله ش پیدا نشه... واقعا گاهی آدما متوجه نیستن کارهاشون، حرفاشون چه تاثیری رو بقیه می ذاره... من که با خنده و شوخی ردش می کنم ولی هر کس جای من بود قطعا همونجا میزد زیر گریه... فقط می تونم خودمو اینجا خالی کنم... فقط هم با همین سبک...
یه روز خوب میاد ولی اونروز قطعا من نیستم...
کلی چراغ روشن... فردا همه رو می خونم...
تنها کسی که میتونه این کمک رو بهت بکنه خودتی . همه ما آدمها از این درد رنج میبریم . یا یک مشکل پیش میاد همه میریزن روی سرمون . یه طوری صحبت میکنن که انگار خودشون چه غلط خاصی توی زندگی کردن .
باید با مدیتیشن ، انقدر خودت رو قوی کنی که از یه جایی به بعد دیگه برات مهم نباشه . باید بدونی که تو آدم قوی ای هستی و دوست داشتنی و با حرف مزخرف بقیه این عوض نمیشه این خیلی اتفاق مهمیه که باید درون خودت ایجادش کنی و گرنه هر کسی میتونه تیری پرتاب کنه به درونت و تورو اذیت کنه
باید بتونی یه فیلتر برای خودت بگذاری که اصلا روت اثر نگذاره. نه اینکه اثر بگذاره ولی به روت نیاری .
باید قدرتش رو خودت درون خودت ایجاد کنی .. من هم قدیم همین بودم . الان کاملا درونم رو تقویت کردم و نمیگذارم کسی حالمو بد کنه چون کسایی که حالم رو بد می کنن آدمهای کم و حقیر و ناچیزن . پس اصن نباید عصبانی شد ازشون