Germinate

چایی یخ کرده

شنبه, ۱۲ تیر ۱۴۰۰، ۰۵:۵۵ ب.ظ
نویسنده : Divine Girl

                    

 

 

بعله اینم از طرح امروز، واسه من چالش بود، واسه اولین باره یه چیزی به اندازه کل کادر کاغذ رو به روم می کشم و تنظیم کردنش طوری که توی ذوق نزنه سخته. دوست دارم طرحام بررنگ باشه، امروز دیدم که چه بلایی سر صفحه های سفید بعدی اومده، ایندفعه مداد رو نرم تر کشیدم، ببخشید یکم ماته... نوع طرح هم خاصه دیگه، دوستش داشته باشید. به نظرتون راپید بخرم؟ هنوز براش آماده نیستم... فکر می کنید بتونم چهره بکشم؟ باید چه مدت واسش تمرین کنم؟ آه چقدر سوال دارم... فعلا فکر و ذهنم همیناست... دلم می خواد از روی تموم طرح های دنیا بکشم و یه روزی هم طرح فقط و فقط ابداعی خودم رو...‌ تا کلاس نرم فایده نداره نه؟ مثل مدیتیشن شده برام حدودا یکساعتی در روز مغزمو ساکت می کنه، همه چی یادم میره، امروز حتی چایی کنار دستم رو هم یادم رفت... حس خوبی داره. همه چیز تا وقتی که جنبه تفریح داره قشنگه...

فردا میریم مسافرت، یک روزه، چشمه های اطراف... عجب توری بشه،،، از یه طرف مینا و ندا و کلا خونوادش، از یه طرف زنداداشم و خواهرش اینا... یکیشون هیجان و بازی و کلا مسخره بازی، یکیشون بشینیم دورهم چرت و پرت بگیم تخمه بشکنیم... کیو انتخاب کنم کدوم جواب کنم &_& از طرفی با همون آقایی میریم که پسرش ۱۷ سالشه و با مینا رل زده و بساط تنبک و اینا داره... یعنی کلا نمی تونم بهش فکر کنم :| 

دفعه پیش فقط با دوستامون بودیم، خیلی خوش گذشت. پری یکم آب پاشید روی سر پسره، اونم کشیدش روی زمین و پرتش کرد توی آب، خدا رحمش کرد شونه ش چیزی نشد. بعدش مریم نشسته بود لب حوضچه اصلی چشمه و صورتشو می شست که هولش دادیم توی آب، بیچاره تا یه ساعت نفسش درست بالا نمیومد، مینا هم دو نفری دست و پاشو گرفتیم و خوابوندیمش توی آب. دیدیم پسره داره بهش خوش میگذره با پری نقشه کشیدیم، از یه طرف دوید سمتش که مثلا آب بپاشه، پسره برگشت بدوه سمت من که یه بطری آب خالی کردم از سر تا پای، بنده خدا داد می زد گوشیم سوخت و می دوید، بعدشم یه ۲۰ لیتری خالی کرد روی همه بچه ها منم پشت خواهر زاده م پناه گرفته بود :یاح یاح فکر نکنم ایندفعه بتونم با بچه ها باشم، هعی...

چه طولانی شد. برم دوش بگیرم و آماده بشم... فعلا

بنظرم وقتی آدم میره تو صفحه بزرگتر ، یه جورایی داره فکرش رو بزرگتر میکنه و تو زندگیش هم مستقیما اثر داره تو نگاه کردن به تصویر بزرگتر و نه مشکلای کوچیک تر.

در مورد کشیدن چهره و بدن هم من یکم تلاش کردم یاد بگیرم و تجربم این بود که یا آدم باید عاشقش باشه تا دنبالش بره و ریز ریز بدن رو یاد بگیره که نتیجه ش این میشه که هر کاراکتری رو میتونه بکشه و تر تمییز در بیاره یا باید تو آدمای واقعی انقدر فرصت نگاه کردن بهش داده بشه تا فرم بدن انسان رو درک کنه.  البته کلا جلو نرفتم توش.

تعبیر قشنگیه، امیدوارم که همین طور باشه

نمی خوام پرتره و نقاشی های خیلی خاص بکشم، ولی نیاز دارم به یادگیری این موضوع. دوست دارم تجربه ش کنم. 
ممنونم

سلااام

فکر کنم یه مدت همین طور تفریحی باشه بهتره


خوش بگذره

سلام بر شما
خودمم همین فکرو دارم

ممنونم به همچنین :)))

عااا چه قشنگ شدد*-*

برای چهره کاری نداره که

یه کوچولو باید چشم و دماغ و اینارو جدا تمرین کنی، بعدم یه سری طرح از رو بکشی تا دستت بیادD": 

خوبه که دوس داری  ^_^
به همین راحتی نیست ولی یکم دیگه اونم شروع می کنم
مرررسی :)

آخه من یه ‌کوچولو همین جوری تمرین میکنم، یکمی دستم داره راه میفتهD": 

بازم موفق باشی خوشگل خانوم**

چقدر خوبههه کاش منم بتونم *_*

مرسی عزیزم به همچنین ^_^

آخه من یه ‌کوچولو همین جوری تمرین میکنم، یکمی دستم داره راه میفتهD": 

بازم موفق باشی خوشگل خانوم**

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی