این یکی دو روز حالم خوب بود ولی سرم خیلی شلوغ شد، انقدر که از وقت بیداری همش در حال کار بودم یا دورم شلوغ بود، باغ رفتیم، دور دور رفتیم، پن کیک درست کردم، یه عالمه سبزیجات آماده و فریز کردم، غذا پختم، پیاده روی رفتم، خونه ی زری رفتیم، به کارهای خونه رسیدگی کردم، خونه زنعموی مامانم رفتیم و با خواهری تو محلشون پیاده روی کردیم، دوبار زیر نور ماه توت فرنگی مدیتیشن کردم و هزاران جوایز نقدی و غیر نقدی دیگه... هر کاری به جز نقاشی که باعث شد دلم غصه بخوره، خدا کنه امروز وقت داشته باشم...

ولی... همین که حالم خوبه خوبه... نمی دونم به خاطر ماه بود یا مدیتیشن ولی دو شب پشت سر هم چنان آرامشی داشتم که درکش برام سخته... ماه کامل توت فرنگی نماد رها کردن و آزاد شدن از تاریکی ها و افکار منفی و حسای بد گذشته ست و تصمیم گیری برای زندگی جدید... چیزی که من از خودم و جهانم الان می خوام... احتمالا از این به بعد مدیتیشن هم به کارهای روزانه م اضافه می شه...

عاممم دیگه هیچی فعلا... برم ببینم امروز می خوام چیکار کنم...