به عنوان پست اول امسال یکمزیادی دیر کردم. شاید من به درد وبلاگ روزانه نویسی نمی خورم. راستش فک کنم زندگیم به قبل از سال ۹۸ و بعد از سال ۹۸ تقسیم شده. چون من رو تبدیل به ادمی کرده که نه میشناسم نه می تونم باهاش کنار بیام. تنها چیزی که تغییر نکرده میزان نفرتم از خودمه.اوه این حرفیه که نباید جایی بگم من همیشه باید نشون بدمکه خودم رو خفن میدونم و دوست دارم ولی از درون مثل پیرمردی هستمکه نوه ی جانشین بی عرضه ی خودشو نگاه میکنه و از فکر اینکه مال و اموالش بیفته دست همچین موجود بی فایده ای روزی سه بار بغض میکنه. من همیشه می خوام نشون بدمکه خیلی تلاش میکنم و دختر فعالی هستمدر حالی که صرفا یه موجود تنبل دائم خسته هستم.
یکی از دلیلایی که دیگه دوست ندارم بنویسماینه که از بعد اون اتفاق دیگه فقط درگیر یه چرخه تکراری از خودم شدم. من دیگه نتونستم خودمو تغییر بدم و توی یه باتلاق وحشتناک فرو رفتم. نمیگم تقصیر کسی هست بلکه اتفاقیه که رخ داده و نتیجه ش هماین بوده... وقتی دستمبه نوشتن میره میگم احتمالا توی دو پست قبل هماز شرایطمگفتماز استرس وحشتناکم افسردگیمزخرفمو تلاشهای بیهوده م. دست از سر خودمبرداشتمو دیگه تلاشی نمیکنم. مثل اینکه دیگه وسط باتلاق دست و پا نمی زنی و منتظری که غرق بشی ولی صرفا گیر افتادی.
- تاریخ : سه شنبه ۴ تیر ۰۴
- ساعت : ۰۱:۵۰
- |
- نظرات [ ۱ ]