Germinate

بیا برگردیم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۲، ۰۳:۰۹ ب.ظ
نویسنده : Divine Girl

داره بیست روز می شه و من مزخرف ترین روزا رو دارم میگذرونم... تا دیروقت بیدا بودن، تا ظهر خوابیدن، تا بعد از ظهر زیر کولر تو گوشی چرخیدن و فیلم دیدن و خوندن کتاب خرده عادت ها بدون هیچ برنامه ریزی واسه عملی کردنش جزو برنامم نبود. بیکار بودن و سرکار رفتن، مجرد یا متاهل بودن، بیرون رفتن یا تو خونه موندن و برای آخرین بار به خودم میگم هیچ وضعیتی نمی تونه منو از شر این حالی که دارم خلاص کنه... 

یک هفته تمام رفتم انواع مراسم ها و تا ۱۲ شب تو هیئت ها و تا ۴ صبح برای عشق نافرجام و مزخرفم گریه کردم... خب متعاقبا سردرد های شدیدی رو هم تجربه کردم. هفته دوم رو باشگاه ثبت نام کردم و دو هفته ست با تعداد بالایی خواستگار که اصلا تحملشون رو ندارم دارم سرو کله می زنم... بندگان خدا گناهی ندارن، من دیگه از ازدواج متنفرم وگرنه که امیدوارم پسراشون خوشبخت بشن. البته که بعد از هربار نه گفتن باید کلی حرف و سرکوفت بشنوم که همه رو بی دلیل رد می کنی، مگه خودت کی هستی که انقدر ایراد میگیری، آه پسر مردم میگیرتت، دوباره مثل سری قبل همه رو بگو نه و یه آدم مزخرف رو انتخاب کن و ما رو بفنا بده، حالا که جوونی همه رو رد کن پیر میشی و تنها و پشیمون... انتظار درک شدن ندارم ولی خیلی ظلمه... و جایزه بهترین سرکوفت هم میرسه به پدرم: چه فایده ازدواجم بکنه زنی که نتونه با همه چی شوهرش بسازه تهش برمیگرده ور دل خودمون

دلم یه مسافرت می خواست، برام فرقی نداشت، ولی خب تو این مدت یه چیزایی دیدم که بهم گفت برو کربلا و من دارم واسه اربعین برنامه ریزی می کنم...‌

مامانم میگه عاخه تویی که نه اعتقادت درسته نه نماز می خونی نه آدمی کجا می خوای بری؟ بهش گفتم امام حسین گفته بیا:/ حالا بخاطر اعتقاداتش جرات داره جواب منو بده؟ تازه خرجمم باید بده :)))))

و تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم!

:) نقطه عطف

راستشو بخوای، منم درست و حسابی اعتقاد نداشتم اما دو سه سال پیش رفتم و خیلیا نرفتن! بنظر منم برو، گاهی یکم معنویت توی زندگی خوبه، تازه این شبیه یه سفر متفاوت میمونه و یه جورایی تفریحم هست.

و امیدوارم جواب حرفای مضخرف اطرافیان رو بدی، همین که انتظار دارن تو با همه چی بسازی، یعنی خودشونم یاید همینکارو با تو بکنن اما نمیتونن. اینکه فقط میخوان ازدواج کنی یعنی هیچ راه دیگه‌ای برای زندگی کردن بلد نیستن

راستش درسته مشکل دارم ولی به نشونه ها خیلی اعتقاد دارم‌و مطمئنم که یه چیزی اونجا انتظارمو می کشه که من با رفتنم بهش می رسم به قلبم کاملا مطمئنم
اتفاقا امروز توی همین فکر بودم، چون واقعا اذیت شده بودم و وقتی برگشتم خونه با آرامش کامل تک تک حرفاشونو جواب دادم و خب با سکوت و عذاب وجدانی که تو قیافشون بود به کمی آرامش رسیدم ولی بازم معتقدم جواب دادن چیزی از بار زخم هایی که به روحم میزنن کم نمی کنه 

امیدوارم سفر خوبی باشه. :"

ممنونم ^_^

با خوندن متنتون ،پرت شدم به سالهای دانشجویی، شب های خوابگاه. انگار تو راه پله های خوابگاه نشستم و کسی داره باهام درد و دل می‌کنه.

چقدر این روزها و احوالتون برام آشناس. انشاا... به خیر ختم میشود

 

منم این دوران خوابگاهی رو دو سالی تجربه کردم و منظورتون رو می فهمم خیلی قشنگ و غریب
امیدوارم به خیر تموم بشه 
و شما و کوچولوتون سالم و شاد باشید 

میدونی چقدر قشنگه که امام حسین انگشت اشاره‌شون رو به سمت تو گرفتن و گفتن: این! این می‌تونه منو دوست داشته باشه. اینو دعوت می‌کنم بیاد مجلس عزاداری من. دعوتش میکنم اربعین بیاد زیارتم!

هیچی تو زمین و آسمون قشنگ‌تر از این نیست.

خوشا به سعادتت و التماس دعا 🌿

انشالله قسمت همه دوستداران 
محتاجیم به دعا 

برات توضیح دادم الی تو جواب کامنتت ادمی همینه

هیچ وقت هیچی شاید نتونه حالش رو اوکی کنه و بهش حس ثبات بده!

ان شالله سفرت بی خطر باشه وبهت خوش بگذره عزیزم

ممنونم عزیز دلم 
بهترینی❤️
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی