و خب در آخر مسئولیت ۱۰۰ درصد تمام مشکلات و اتفاقات زندگیمون با ماست و نمی شه انکارش کرد. این که اون میگه موافق با جدا شدن نیست و من کوتاه میام و رابطه بهتر از قبل در جریانه فقط نشون میده که من ناخوداگاه دارم پی حرف دلم میرم که تهش خیلی پشیمون میشم...

فکر کنم صابکارم کمی نرم شده و داره دنبال جایگزین برای من می گرده 

شیما فکر می کنه با تحقیر کردن من میتونه منو منصرف کنه... میگه عاخه تو که نمی تونی حسابدار صفرتا صد یه جای دیگه باشی تو همه کارا رو بلد نیستی، نرم افزار ما از همه آسون تره و بقیه شون انقدر پیچیده و سخته که نمی‌تونی اصلا کار کنی و کار گیرت نمیاد و شاید محیطش امن نباشه و هزارتا حرف دیگه... چرا واقعا؟ درکش نمی کنم... اون رفیقمه یعنی:/

خیلی خستم... خیلی