امروز هم دیر بیدار شدم، فقط غذا خوردم و لم دادم فیلم نگاه کردم. می خوام برم حمام اما فشار آب خیلی کمه. بعد از یک روز فاصله دست به کار شدم، تقریبا ۵۰ درصد کارم اونی شد که می خواستم، گل رز بالای سرش خیلی وقت برد، دفعه قبل که رز کشیدم اصلا خوب نشد، شبیه استوانه، ولی ایندفعه با دایره های فرضی بهتر بهش شکل دادم. 

دیشب خواب بدی درمورد عمم دیدم، به شدت نگران بود و منم نگرانش بودم. البته یه سری چیزای دیگه هم بود که باعث می شه خواب چرت و پرت به نظر برسه. وقتی بیدار شدم واسه مامانم تعریف کردم و گفتم به عمه زنگ بزن، مامانم بهم محل نذاشت. با عمه قطع ارتباط کرده و به شدت هم بدش میاد ازش... عاااح من چم شده؟! می خوام برم پیشش وگرنه حالم خوب نمی شه... چطوری؟

عاممم برم دیگه... فعلا