خب اینم از دومین تجربه که خیلی خراب کاری کردم، دوست دارم یاد بگیرم چطور چهره رو تو حالت های مختلف بکشم، از طرفی فقط یه تفریحه...

روز دوم از درد، خیلی بهترم، قبلا حتی وقتی دراز میکشیدم هم درد داشتم ولی الان تا فشار نیارم به خودم خوبم، فقط بدنم منقبضه... 

امروز هیچ کاری نکردم و خوشحالم :| برای اولین بار از وقت تلف کردن پشیمون نیستم... دیروز رفتم توی حیاط و یه کتاب خیلی قدیمی خوندم که درمورد مردی پولدار بود که عاشق یه دختر فقیر میشه ولی فردا خواستگاریش می فهمه زنش که فکر می کرد مرده هنوز زنده ست و به معشوقش دروغ میگه که اسکلش کرده تا الان، دختره هم ازش متنفر میشه. از طرفی یهو بابای دختره که تو بچگی ولش کرده برمیگرده با یه عالمه پول. دختره پولدار می شه و میره انتقام بگیره که حقیقت رو میفهمه. دقیقا همون شب زن قبلی مرده میمیره و اونا به هم میرسن... نمی دونم چرا ولی با اینکه خیلی اتفاقات مسخره بود ازش لذت بردم و ۳۲۰ صفحه رو توی سه چهار ساعت تموم کردم. امروز هم رمان انجمن شاعران مرده رو دانلود کردم... برم سراغش... آممم فعلا