بایگانی خرداد ۱۴۰۲ :: Germinate

۳ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

به تو فکر خواهم کرد...

و خب در آخر مسئولیت ۱۰۰ درصد تمام مشکلات و اتفاقات زندگیمون با ماست و نمی شه انکارش کرد. این که اون میگه موافق با جدا شدن نیست و من کوتاه میام و رابطه بهتر از قبل در جریانه فقط نشون میده که من ناخوداگاه دارم پی حرف دلم میرم که تهش خیلی پشیمون میشم...

فکر کنم صابکارم کمی نرم شده و داره دنبال جایگزین برای من می گرده 

شیما فکر می کنه با تحقیر کردن من میتونه منو منصرف کنه... میگه عاخه تو که نمی تونی حسابدار صفرتا صد یه جای دیگه باشی تو همه کارا رو بلد نیستی، نرم افزار ما از همه آسون تره و بقیه شون انقدر پیچیده و سخته که نمی‌تونی اصلا کار کنی و کار گیرت نمیاد و شاید محیطش امن نباشه و هزارتا حرف دیگه... چرا واقعا؟ درکش نمی کنم... اون رفیقمه یعنی:/

خیلی خستم... خیلی 

  • ۲
  • نظرات [ ۴ ]
    • Divine Girl
    • يكشنبه ۲۸ خرداد ۰۲

    بوفه تریا

    خیلی حالم بده 

    دیشب تا دو باهاش حرف زدم و گفتم رابطه ای که بدون هدف ازدواج باشه نباید انقدر طولانی بشه، خب وابستگی پیش میاد و هرچی دیرتر بشه اوضاع بدتره... رابطه ای که به خاطر یه سرگرمی ساده تهش شد وابستگی و علاقه... هوففف 

    حرفام به نظرش منطقیه ولی میگه نمی تونه ازم جدا بشه، احمقانه اینه که نمی تونم بهش نه بگم...

    از طرفی دائم بحث دارم و صابکارم نمی ذاره بیرون بیام...

    همه چی پیچیده شده، دائم فکرم درگیره، همه چی یادم میره، اکثرا اضطراب های بی دلیل دارم...

    امروز رو مرخصی گرفتم واسه عمل چشم بابام... از چهار صبح به خاطر استرسش بیدار شد و انقدر راه رفت و سروصدا کرده که نذاشت منم بخوابم... ساعت شش راه افتادیم و تا ساعت نه کارهاش رو انجام دادیم، عمل خطرناکی نیست ولی وقتی دیدم لباس اتاق عمل پوشیده و بغضم گرفت... خیلی به نظر مظلوم میومد :( الان ساعت یکه و من هنوز منتظرم عملش تموم بشه و من برم پیشش...

  • ۲
  • نظرات [ ۴ ]
    • Divine Girl
    • پنجشنبه ۱۸ خرداد ۰۲

    رستگاری در گریختن نیست

    قسمت دوم سری رود از مجتبی شکوری رو می دیدم که حسابی جا خوردم از اینکه خیلی وقته نه فکر کردم و نه روی خودم و مسائل اطرافم تمرکز کردم... زندگی می کنیم که بگذره...

    از خواب بیدار میشم، سرکار میرم، برمیگردم و انقدر خوم رو توی کلیپای اینستا غرق می کنم تا از خستگی بیهوش بشم... دائم استرس دارم و دنبال کمبودها و چیزهایی که یادم‌رفته می گردم و هر چی بهش فک‌ می کنم تنها چیزی که از غافلم خودمه...

    راستی بهتون نگفتم که بالاخره این دختری که با همه چیز کنار میاد از خود بی خود شده و داره استعفا میده تا با این شغل مزخرف خدافزی کنه... به نظر نمیاد که صابکارم همچین حمال کم خرجی رو از دست بده ولی من هرطور شده تا آخر خرداد بیشتر نمیام...

    به نظرتون می تونم همین طور که از کارم متنفر شدم و کنار کشیدم، از آدمی که بهش وابسته ام و سمیه هم کنار بکشم؟ 

  • ۱
  • نظرات [ ۲ ]
    • Divine Girl
    • چهارشنبه ۱۰ خرداد ۰۲
    پیوندهای روزانه