این مدت خیلی زندگی شلوغی داشتم، چندین ماه بدون فکر جلو رفتم، یا کار بودم یا بیرون... حتی شده از سرکار تا خونه رو یه مسیر دو ساعته پیاده روی می کردم ولی تمام تلاشم این بود که خودم، موقعیتم، کارهام، تصمیم هایی که می گیرم، رفتارام و هر چیزی که الان هست رو نادیده بگیرم و فقط بگذرونم... انگار که عمرم رو دادن دستم و من فقط می خوام تمومش کنم...

روزهای نزدیک عید که تو شلوغ ترین حالت ممکن بودم و بیشتر روزها بالای ۱۲ ساعت کار می کردم(البته با حقوقی که دریافت می کنم کار حساب نمی شه لطفه)

بعد از عید که سرم خلوت شد یه لحظه سرجام موندم، یه نگاه به عقب انداختم و دیدم چقدر تباه گذروندم... چقدر ارزش خودم رو پایین آوردم؛ سرکار، تو رابطه، تو خانواده، تو دوستام، تو زندگی شخصیم و کلا همه چی...

کارهایی واسه صابکارم انجام دادم که اصلا به چشمش نیومد و به نظرش وظیفم بود چون من آچار فرانسه شم...

رابطه ای رو جدی گرفتم و توش حسابی باج دادم که واسه طرفم یه سرگرمی موقت بود...

اجازه دادم خونوادم جلوی حرکت منو، پیشرفت منو بگیرن و عقب نگهم دارن...

با آدمایی رفیق شدم که فقط واسه منفعت سراغ من میان و زمانی که به دردشون نمی خورم اون روی بدجنسشونو بهم نشون میدن... چطور می تونن انقدر پست باشن؟!

به خودم، افکارم، بدنم، غذام، هیچیم نرسیدم... چن تا تار موی سفید درآوردم، وعده های غذاییمو فراموش می کنم، دائم استرس دارم و نگرانم، درد پای شدیدی دارم که پیگیری نمی کنم و...

به نظرتون وقتش نیست یکم استپ کنم... از شر آدمای تاکسیک زندگیم به پیله ی تنهاییم برم و خودمو زخم های خودم رو درمان کنم؟ متاسفانه یکی از کارهاییه که توش نابلدترینم...